
همراه کردن دانش آموزان در تصمیمات کلاس :
همراه کردن دانش آموزان در تصمیمات کلاس ، یکی از بهترین کارها برای جلوگیری از بی نظمی در کلاس است .
از معمول ترین ، بی نظمی ها در کلاس ، انجام ندادن تکالیف توسط دانش آموزان و مشکلات ناشی از آن می باشد .
یکی از روشهایی که می توان به وسیله آن ، دانش آموزان را وادار به انجام تکالیف کرد ،
اینست که در تعیین تکالیف کلاس آنها را دخالت دهیم .
به این صورت ما آنها را در تصمیمات کلاس شرکت داده و از نظراتشان استفاده می کنیم .
طبق تئوری انتخاب ، ما دوست داریم کارها و رفتارمان را خودمان کنترل و تعیین کنیم .
وقتی کسی سعی در وادار کردن ما برای انجام کاری دارد ، حتی اگر خودمان هم بدانیم که آن کار به نفعمان است ،
ما برای انجام آن دست به مقاومت خواهیم زد .
دانش آموزان کلاس ، خود بهتر از ما می دانند که به این تکالیف نیاز دارند .
وقتی با هم تصمیم می گیریم که چه تکالیفی باید انجام شود ، آنها خود را مسئول این انتخاب و تصمیم گیری می دانند و دیگر بهانه نمی آورند .
با این کار به آنها احساس تعلق به گروه و کلاس وحس ارزشمند بودن ، را هدیه می دهید .
و آنها تمام تلاششان را برای انجام بهینه آنچه خود در انتخاب و تعیینش سهم داشته اند ، خواهند کرد .
نگران اقتدار خودتان نباشید ، با گوش کردن به حرفها و نیازهای آنها شما چیزی از دست نمی دهید ،
با این کار شما به عنوان یک معلم مهربان و مقتدر به دنیای مطلوب آنها پای می گذارد و این بهترین چیزی است که می توان داشت .
آموزش به خودی خود کاری سخت و انرژی بر است . اگر بخواهیم آنرا با مقاومت و اکراه مخاطب پیش ببریم ، طاقت فرسا می شود .
برای نمونه در درس مناظر و مرایا در هنرستان برای مبحث سه نما ، سی و سه تمرین در نظر گرفته شده است ،
که واقعا زیاد و برای دانش آموزان انجام این حجم تمرین سخت است . .
حجم بالای درسها را ما معلمها هم قبول داریم ،
اما تمام تلاش ما موفقیت دانش آموزان در یادگیری مطالبی است که در تدوین و انتخاب آن نقش نداشته ایم ،
پس یک راه این است که از چیزهایی که خودمان هم به آن انتقاد داریم ، دفاع نکنیم .
اما لزوم اجرای قوانین و وظایف هر کس به عنوان معلم یا شاگرد را یاد آوری می کنیم .
مواردی هم هست که دانش آموزان ، آن را مفید و ضروری نمی دانند ، چون اطلاعات کافی ندارند ،
ما به عنوان معلم ، با دادن اطلاعات کاربردی و بیان هدفها و نتایجی که به دست خواهند آورد ، به آنها آگاهی می دهیم .
من برای مشارکت دادن دانش آموزان در تعیین تکالیف به آنها توضیح می دهم که:
طبق طرح درس و بودجه بندی که انجام داده ام ، برای سه نما سه هفته زمان داریم ،
که با توجه به تعداد تمرینهای این مبحث ، باید برای هر جلسه یازده تمرین حل شود ،
مگر آنکه ، همه تمرینها را رسم نکنیم ، ولی با توجه به نهایی بودن این درس برای گروه گرافیک ، من صلاح نمی دانم که تمرینی را حذف کنم .
معمولا ، بچه ها هم تایید می کنند که چیزی حذف نشود .
در نهایت به آنها پیشنهاد می کنم در کلاس تمرینات بیشتری حل کنند ، تا برای خانه تعداد تمرینات کمتری داشته باشند .
اما کافیست ، به جای اینکه چنین زمان و انرژی بگذارید ،
در جواب گله و شکایات دانش آموزان از زیاد بودن تمرینها ، بگوییم ، من خودم می دونم چیکار باید بکنم ، یا ، همین که گفتم………..
تا با موج کارشکنی ها و اعتراضها و دلزدگی های آنها رو به رو شوید ، من که اصلا توصیه به امتحان آن نمی کنم !
برای بالا بردن کیفیت و کمیت تمرینها و دلایل دیگری که عنوان شد ، آنها را گروه بندی می کنم .
و حتما در گروه بندی هم ، از نظرات خودشان استفاده می کنم و برای البته برای تعیین افراد گروه راهنمایی اشان می کنم .
همراه کردن دانش آموزان در تصمیمات کلاس : کلاس 301 الف :
آن روز ، درس مناظر و مرایا ، با سوم گرافیک داشتم . گروه 301 الف .
موضوع درس ، رسم پلان یک نقطه ای بود . گفتم تمرین صفحه 39 سمت راست .
سارا ، که در ردیف اول نشسته بود یک نگاهی به بچه های دور و برش کرد و گفت : چرا تمرین سخت تری را حل نمی کنید ؟
و باز ، نگاهی به بچه ها کرد . مشخص بود که این حرف ، فقط حرف او نبود . ولی فقط او بود که جسارت و به قولی جرات بیان نظرش را داشت .
و ادامه داد ، شما همیشه تمرین راحت را خودتان می کشید و تمرین های سخت را می گویید ما بکشیم . اولین حسی که به من دست داد ، این بود که یک نفر داشت روش کار مرا ، مورد انتقاد و عیب جویی قرار می داد . شاید بشود اینطور نتیجه گیری کرد ، که ، کسی که کار مرا زیر سوال می برد ، می خواهد مرا و توانایی و دانشم را زیر سوال ببرد .
تصمیم نداشتم ، سریع جواب بدهم و از خودم دفاع کنم .
ولی باید پاسخی به ابهامی که برایش ایجاد شده بود می دادم ، به خصوص که از نوعی که بیان کرد ،
معلوم بود این ابهام ، تنها برای او ایجاد نشده بود و به نوعی او سخن گوی کلاس بود .
برای اینکه بتوانم با آرامش و حوصله پاسخ بدهم ، نشستم روی صندلی که نزدیک تخته بود .
پرسیدم ، کدام تمرین را خودم حل کنم به نظرت بهتر است ؟
کتاب را ورق زد و جلوتر ، یکی از تمرین هایی که به نظر سخت تر بود را ، عنوان کرد .
گفتم ، معمولا برای درس دادن و تفهیم مطالب ، بهتر است با یک تمرین ساده تر شروع کنیم ، مگر نه برای من فرقی نمی کند .
شکلی که من ابتدا گفتم ، شش نقطه مجهول داشت ولی نقاط مجهول این شکل ده عدد بود .تمرین کمی طولانی تر می شد ولی روش کار فرقی نمی کرد.
مکث کردم . بچه ها که تا این لحظه ساکت بودند ، گفتند : نه خانم ،همان تمرینی که خودتان گفتید ، بهتر است
و با نگاهی که به سارا کردند ، گویی وکالتشان را از او پس گرفتند .
قائله به خوبی و خوشی پایان یافت و بچه ها با حس اعتماد بیشتری نسبت به دبیر خود ، کار را شروع کردند .
آنها حرفشان را زده بودند ، نظرشان شنیده شده بود . در مورد درس و روش تدریس توضیح داده شده بود و به آنها گفته نشده بود که ،
شما نمی دانید و من فقط می دانم . و اینها همه حس خوبی به همراه داشت .
به همین سادگی ، تنها چیزی که ما در تعامل با هم به آن نیاز داریم ،کمی وقت و کمی حوصله است .
شما هم امتحان کنید .
آخرین باری که کسی از کار یا روش شما ایراد گرفت ،کی بود .
ممکن است این ایراد گرفتن ، خیلی واضح نباشد ، مثلا کسی به شما می گوید ، بهتر نیست این کار را این طوری انجام بدی یا ….
شما چه برخوردی داشتید ؟
آیا حاضر شدید ، حرفهایش را بشنوید ؟
آیا درباره ، نظراتش از او سوال پرسیدید ؟
یا سریع شروع به دفاع از خود کردید ؟
بعد از آن چه ، لااقل در تنهایی خود به نظراتش فکر کردید ؟
اگر نه ، همین الان ، فرصت خوبی است ، تا فکر کنید ، ایرادهایی که از شما می گیرند ، تا چه اندازه واقعی است ؟
برای رفع آنها چه کاری می شود کرد ؟
با سلام و احترام
اينكه چگونه بايد بتوانيم دانش آموزان را در درس، همراه خود كنيم بسيار مهم و موثر از هر روشي ديگر است. مشاركت در درس ها و استفاده از نظرات آنها مي تواند سبب ارتباطات بهتري با آنها و يادگيري بهتر درس شود.
موفق و پاينده باشيد
سپاس و درود بر شما
موافقم ، اولین و مهم ترین قدم ، در آموزش ، ایجاد یک تعامل سازنده است .